جدول جو
جدول جو

معنی بارنانه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بارنانه کردن
(مَ رَ)
شخصی که نفس خود را به مهلکه اندازد. (شعوری ج 1 ورق 179 برگ ب). زود در مخاطره و هلاکت افتادن. (ناظم الاطباء) (دمزن). رجوع به بارانه کردن شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ رَ بَ)
انداختن. پرت کردن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(مُشارْ رَ)
نازش و مباهات کردن: و این لافی نیست که میزنم و بارنامه ای نیست که میکنم بلکه عذری است که بسبب این تاریخ میخواهم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 567). کسری بنشست، چنانکه رسم ملوک عجم بود و رسول را بار داد و پادشاه را با رسول بارنامه می بایست که کند به بزرجمهر، یعنی که مرا چنین وزیرست. (منتخب قابوسنامه ص 41). و چون بیقین بدانست (عیبی را در کسی) باید غیبت نکند ولکن بخلوت نصیحت کند و بارنامه نکند اندر نصیحت بلکه اندر آن نصیحت اندوهگین باشد تا هم بسبب مسلمانی اندوهگین بوده باشد و مزد هر دو بیابد. (کیمیای سعادت). و از شجاعت، کرم و بزرگ همتی و دلیری و بردباری و آهستگی و فروخوردن خشم و امثال این اخلاق خیزد و از تهور، لاف عجب و کبر و کندآوری و بارنامه کردن و اندر کارها با خطر خویشتن اندر کارها با خطر خویشتن اندر افکندن و امثال آن خیزد. (کیمیای سعادت).
چه سگ بود که به پیش تو بارنامه کند
سپهر پیر که همچون پلنگ مغرور است.
نجیب الدین جرفادقانی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَ رَ)
بمخاطره افتادن. (شعوری ج 1 ورق 180). بخطر و در مخاطره افتادن. (ناظم الاطباء: بارانه).
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَ)
باران آوردن. باران باریدن و بمجاز بمعنی نزده رقصیدن آید:
با سبکساران از آل مصطفی چیزی مگوی
زآنکه این جهال خود بی ابر می باران کنند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از باران کردن
تصویر باران کردن
باران باریدن، نزده رقصیدن
فرهنگ لغت هوشیار